chocolate

Eternal sunshine of the spotless mind

chocolate

Eternal sunshine of the spotless mind

دو شبانه روز

خیلی فاجعه س که من یک ماه پیش اون چیزا رو نوشتم اما الان دارم اینو می نویسم؟

خیلی مسخره س که رو حرفم نموندم؟

لیلا! یادته گفتی می ترسم یک روزی بیاد ...؟

نمی خوام بگم که...

ولی خب.یه جورایی...

چهارشنبه_شب:

همه میگن خوبه.دوستام راضین...

(حذف شد)

 

چهارشنبه_غروب:

ریشش رو میزنه.میگه بیا پشت گردنم رو بزن.

بالای صد بار این کار رو کردم ولی ایندفعه دستم تکون می خوره و موهاشو ناقص می کنم.

 

چهارشنبه_بعد از ظهر:

جلسه نهم تعلیم رانندگیم بود.تا الان ازم راضی بود.می گفت خوبه.

همیشه تو پیچ ها خوب بودم.امروز تمام پیچ ها رو اشتباه رفتم.همه پارک دوبل هام افتضاح بود.آخر اعصابش خورد شد:

عزیز من! تو چرا اینجوری شدی؟هی داری اشتباه می کنی.صد دفعه دارم بهت میگم چیکار کنی.باز کار خودت رو می کنی.

آقا اون گاز رو فشار بده.چقدر شل شدی.

بپیچ دیگه.چقدر دیر فرمون می گیری.

باز هم که راهنما رو نزدی.       

بابا میگم دو طرف رو نگاه کن و ...

 

چهارشنبه_صبح:

بعد از کلاس میرم پیش استاد.میگه:چرا حواست به درس نیست؟

_ حواسم هست استاد.فقط یه خرده خواب دارم.

_ نه خواب نداری.حواست پرته.حواسم بهت بود.اصلا به درس توجه نداری.فقط چشمت  

می بینه اما دقت نمی کنی.همش به یه نقطه خیره میشی و میری تو فکر.عاشقی؟

 

سه شنبه_شب:

ح:خب خوبه.این حرفش نشون میده که اونم راضیه.فقط باید یه وقت دیگه دوباره باهاش  

صحبت کنی.

م:مبارکه.به نظر من که مثبته جوابش.

ا:پس باید شیرینی بدی.

ع:خب اینکه بد نیس.صددرصد قبول می کنه.وگرنه یه جور دیگه جواب میداد.

 

سه شنبه_ظهر تا غروب:

ح:راستی چی شد؟

م:چیکار کردی؟باهاش حرف زدی؟

ا:شیری یا روباه؟چی بهت گفت؟

ع:چی گفت بهت؟

 

سه شنبه_صبح:

؟؟؟

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد پنج‌شنبه 14 آذر 1387 ساعت 00:17 http://Love.Blogsky.Com

my i write some thing 4 u?
sorry , my english speaking and writting is EFTEZAH
but i like speak and write ;-)
do u know
i like ur weblog
becuz! u write about ur life
with best kind

سلام
وبلاگتون خیلی عالیه
نمی دونم چرا تا الان ندیده بودمش!

my english speaking and writting is more eftez than u.
یو وری وری وری نایس تکی:دی
شکلاتی که خوردی نوش جان

لیلا پنج‌شنبه 14 آذر 1387 ساعت 19:37

خوشحالم از به وجود اومدن این حس جدید !
فقط مراقب باش این حواس پرتی ها رو در مورد اونم به کار نبری که ازت ناامید بشه :دی

نه خب اگه جور بشه که حواس پرتی ندارم دیگه.(بشنو و باور نکن)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد