chocolate

Eternal sunshine of the spotless mind

chocolate

Eternal sunshine of the spotless mind

رفیق روزهای خوب

نمی ترکه.این بغض لعنتی رو میگم.همین بغضی که چشام رو سنگین کرده و داره گلوم

رو فشار میده.عادت همیشگی آهنگ گوش کردن رو که نمی تونم ترک کنم.ساعت از

۲ نیمه شب گذشته.

اما این بار نه آهنگ های همیشگی.حوصله ی آهنگ های شاد رو ندارم.شهادت علی

فقط بهونه ست.این دل لعنتی نمی تونه آهنگ شاد رو تحمل کنه.خب غمگین گوش

می کنم.

قدیم و جدید نداره.فقط می خوام بغضم بترکه.می خوام عین بچه ها بشینم گریه کنم.

شاید گریه آرومم کنه.میرم سراغ آهنگ های محزون که سراغ دارم تا شاید یکدومشون

مرحمی باشه بر این زخم دل.

اول میرم سراغ امید.فولدر کنسرت ۸۳.شاید این آرومم کنه:

سفربخیر مسافر من/گریه نکن به خاطر من

باران میبارد امشب/دلم غم دارد امشب/آرام جان خسته/ره می سپارد امشب

درنگاهت مانده چشمم/شاید از فکر سفر برگردی امشب...

بغضم بیشتر میشه ولی هنوز نترکیده.میرم سراغ حمید عسکری و محزون ترینش:

دارم از چشات می خونم/باورش سخته هنوزم/تو نباشی توی شعرام/من دیگه از کی

بخونم/حالا که میخوام بمونی/شعر رفتنو می خونی/قلب من عاشقترینه/اینو از چشم

می خونی

باز هم فایده نداره.شاید شجریان بتونه کاری کنه:

ببار ای بارون ببار/با دلم گریه کن خون ببار/دلا خون شو خون ببار/برکوه و دشت و هامون ببار

هر چقدر هم که استاد باشه در ترکاندن بغضم تخصص ندارد.باید برم سراغ بعدی.باید اینقدر

گوش کنم تا این بغض لعنتی بترکه.

میرم سراغ شادمهر.آلبوم مسافر سال ۷۷:

تو که نیستی تا ببینی گریه های هرشب من/بی حضور عاشق تو چه عجیبه گریه کردن

توکه نیستی تا ببینی دل آسمون شکسته/جاده تا صبح قیامت من و این پاهای خسته

ماندگار از پاپ کرن۸۴ رو هم باز می کنم:

ای همه ی وجود من/ نبود تو نبود من

معین هم با تمام غمی که تو صداش نهفته برای من کاری نمی کنه:

تن رود همهمه ی آب من پر از وسوسه ی خواب/واسه رویای رسیدن من بی حوصله بی تاب

میون باور و تردید میون عشق و معما/با تو هر نفس غنیمت با تو هر لحظه یه دنیا

...

ولی دردم همون چیزی بود که فکرش رو می کردم.وقتی این ترانه ی محسن چاووشی بغضم

رو ترکوند و بعد از مدت ها گریه کردم به عمق دلتنگی و اندوهم پی بردم:

رفیق روزهای خوب رفیق خوب روزها

همیشه ماندگار من همیشه در هنوزها

صدا بزن مرا شبی به غربتی که ساختی

به لحظه ای که عشقم بدون من شناختی

سوزناک می خونه.سوزناک سوزناک.دیگه گریه نکردن دل سنگ می خواد که متاسفانه

ندارم.برای اولین بار آرزو کردم که سنگدل بودم نه تنگدل.

دلم حسابی واسه روزای مدرسه تنگ شده.واسه همکلاسی ها و تمام دوستام و روزهایی

که با هم بودیم.و هر چی بیشتر این آهنگ رو گوش می کنم اشک هام بیشتر سرازیر میشن

و از دانشجو شدنم احساس تنفر می کنم.

گریه کمی آرومم کرد.اگه مرد نباید گریه کنه دوست دارم هیچ وقت به مردی نرسم.

 

نظرات 7 + ارسال نظر
پریسا پنج‌شنبه 12 مهر 1386 ساعت 01:22 http://www.parisa-68.blogfa.com

گریه کن گریه قشنگه / گریه سهم دل تنگه ...
حتما شنیدیش پس با خیال راحت گریه کن که مرد و زن نداره ...
منم فعلا سالمم ...
راستی تو یکی از متن هات نوشتی که دوست داری دوستای وبلاگیت رو ببینی ...منم خیلی دوست دارم ...جالبه که آدم ها بعد وبلاگ نویسی و آشنایی اینجوری هم رو ببینن ...

وبلاگ نویسی این امکان رو میده تا اول با خلقیات یک نفر آشنا بشی بد با چهره ش که به نظرم این خیلی بهتره.بعضی مواقع چهره ها از درون خبر نمیدن.واسه همین اگه اول چهره ها رو ببینیم شاید خوندن نوشته های دیگران جذابیت لازم رو نداشته باشه.همین تصویرسازی ذهنی قشنگه.

لیلا پنج‌شنبه 12 مهر 1386 ساعت 01:45

مرد تا گریه نکنه ، نمی تونه مرد بشه ! بشکن اون تعریفای قبلی سنت رو !
غصه نخور ، همه چی درست میشه !

امیدوارم همینجوری بشه که تو میگی.

مهسا پنج‌شنبه 12 مهر 1386 ساعت 05:11 http://haghighifamily.blogfa.ir

قالب خودت رو ببین که انقدر دلگیره !!! راستی میخواستم بگم اون بازی وبلاگیت رو انقدر تنبلی کردم و ننوشتم از دهن افتاد . شرمنده باید بشینم روش فکر کنم و حسابی در گیرم و نمیتونم . موفق باشی

من از رنگ شکلاتی خوشم میاد.
بازی وبلاگی هم زمان نداره و هیچوقت از دهن نمیفته.هر زمان که وقت داشتین میتونین بنویسین.

عرفان پنج‌شنبه 12 مهر 1386 ساعت 18:47 http://www.asemoone.blogfa.com

سلام:
وبلاگه خلی خیلی خیلی با حالی داری با تبادل لینک موافقی..؟

*سراب* جمعه 13 مهر 1386 ساعت 15:35 http://mirage.blogsky.com

سلام
اون باران می بارد امشب و خوب اومدی ولی حیف که نتونسته تو رو اروم کنه!...من که با شنیدنش تمام دلم پر غم و غصه می شه....به نظرم غمی که تو اون اهنگ هست تو هیچ کدوم از اهنگای امید نیست...
شاد باشی

آره.واقعا سوزناک میخونه.ولی شاید دلیلش این بود که منشا دلتنگی ام نبود.

فریماه شنبه 14 مهر 1386 ساعت 16:53 http://farimah.moayeri.ir

ای بابا گفتی مدرسه و بچه ها ُداغ دلم تازه شد...

تو چرا داغ دلت تازه شد؟

پریسا سه‌شنبه 17 مهر 1386 ساعت 11:13 http://parisa-68.blogfa.com

این نظرهای منو نمی نویسه ... :((

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد