با اینکه شکلات هنوز یک ماهه هم نشده ولی مسافر دو ساله شد.دوشنبه ۱۶ مهر تولد
مسافر آسمان بود و الان رسما وارد سومین سال چرندنویسی ام شدم.راستش خواستم
شب دوشنبه بنویسم ولی صبح دوشنبه کلاس داشتم و نشد.شب سه شنبه ی ما هم
که طبق معمول وقف عادل فردوسی پور میشه و به همین دلیل امشب خبر دوساله شدن
مسافر رو میدم.
سه بخش مطلب می نویسم.اولی یک آمار جالب که کمتر آدم عاقلی واسه ش وقت میذاره.
دومی در مورد سرگذشت لینک هام در طی دو سال و سومی هم آخرین وضعیت دانشگاه که
کم کم دارم بهش عادت می کنم.
آمار
یه آمار عجیب و غریبی گرفتم که فقط از بیکاری مثل من برمیاد.آمار مربوط میشه به تمامی
کامنت هایی که واسه وبلاگ قبلیم گذاشته شده بود.نشستم تعداد کامنت های همه رو
حساب کردم و جدول رده بندی تشکیل دادم.
از یه سری کامنت های متفرقه و بی نام و نشون و آدمای بی وبلاگ گذشتم و رسیدم به
نتیجه ی نهایی آمار.۱۵۷ نظر به دسته ی متفرقه ها رفتند و این هم نتیجه ی نهایی:
۱-امین(پسر عموم) ۶۶ نظر
۲-دیوونه خونه ی من ۴۶ نظر
۳-پریسا ۴۳ نظر
۴-۶۶۶(خواهر پریسا) ۳۲ نظر
۵-الهه ی باران ۲۳ نظر
۶-سولماز/فریماه و فرنوش معیری ۱۷ نظر
۹-طلابانو ۱۵ نظر
۱۰-صبرا نامی و ماهی قرمز ۱۳ نظر
۱۲-نامی ۱۰ نظر
۱۳-بهار/رزصحرایی/آیدین ۹ نظر
نکته ی جالب اینه که با هیچکدوم از این نفرات در طی دو سال کامل آشنا نبودم.نفرات اول و
دوم فقط در سال اول بودند.پریسا که مدت زیادی وبلاگ نویسی رو رها کرده بود.نفرات چهارم
و پنجم دیگه وبلاگی ندارن.و با نفرات ششم به بعد هم فقط در دومین سال وبلاگ نویسی ام
آشنا بودم.
لینکدونی نفرین شده
دیگه داره باورم میشه که لینکدونی ام و لینکهاش نفرین شده اند.علاوه بر توضیح بالا این دلایل
هم بر این ادعا وجود دارند.
این فقط نام افرادی است که دربین لینک هایم بوده اند اما یا وبلاگ نویسی را کاملا رها کرده اند
یا ماه هاست که چیزی نمی نویسند و یا برای مدتی تعطیل بوده اند:
دیوونه خونه ی من/سوتی/سلاخی می گریست/پسر جنوب/حزب باد/هاله/ساروی کیجا(که
می نویسد اما گرفتار فیلترینگ است)/رئوس من/آرامش آن سوی خیال/قصر شیشه ای/
دو دنیا/من تنها/فال قهوه/الهه ی باران/پریسا و ...
حتما عده ی دیگری هم بودند که الآن حضور ذهن ندارم.در هر صورت اگر از اینکه شما را لینک
کرده ام می ترسید اطلاع دهید تا لینکتان را بردارم.شاید اینطوری لااقل در امان بمانید.
و دانشگاه
سه شنبه ادبیات داشتیم که از دو نظر ویژه بود.هم تنها کلاس مختلط بود و هم تنها کلاسی
که استادمون خانم بودند.از این کلاس رسما شیطنت هام شروع شد.نه به خاطر مختلط بودن
کلاس بلکه چون استادش مثل بقیه عصبی نبود.
در هر صورت دوباره شدم همون دانش آموز راهنمایی و دبیرستان با شیطنت ها و تیکه هایی
که باید روزی در دانشگاه هم انداخته میشد.
*بچه هایی که تو دروس دیگه هم همکلاس بودیم داشتند شاخ در میاوردند از اینکه من اینقدر
شیطونی می کردم.آخر یکیشون برگشت گفت:وایییییی! تو که تا الان یک کلمه هم حرف نمیزدی
چی شد اینقدر شیطون شدی یکدفعه؟
منم گفتم که ذات من شیطنته و فقط فرصت بقیه ی کلاس ها اجازه ی ساکت نبودن رو نمیداد.
در هر صورت الان خوشحالم که حداقل کلاس ادبیات منو برگردوند به شخصیت دانش آموزیم.
چون غیر از ادبیات در هیچ کلاسی اجازه ی حرف زدن هم پیدا نمی کنم.اون هم با اون استادای
اخمو و جدی که با خنده رسما دشمنی دارن.
**یکشنبه دقیقا همزمان با استقلال-پرسپولیس فیزیک ازمایشگاه داریم.هنوز تصمیم نگرفتم
که برم یا نه.نمی دونم چرا یه حس لعنتی به من میگه استقلال برنده میشه.
سلام اتفاقا من از این آمارگیریت خوشم اومد منم مدتی بود بلاگمو رها کرده بودم اما باز برگشتم و جدی تر دنبالشو گرفتم
خوشحالم که خوشت اومد.
خوشحالم که بهتر شده!
سلام
خب راستش خودم هم از این وضعیت زیاد راضی نیستم که تند تند اپ کنم...ولی سعی می کنم این اپ کردن تا یه مدت بیشتر ادامه نداشته باشه...آخه کمتر از یک ماه دیگه به شروع امتحان میانترممون مونده و باید از همین حالا شروع کنم به درس خوندن تا عقب نمونم!...حالا این و می گم ولی بازم دلم طاقت نمی آره و دوباره زیاد آپ می کنم!بشنو و باور نکن!
تند تند آپ کردن که بد نیست.ولی دیوونه هایی مثل من که دوست دارن واسه همه ی پست های دیگران کامنت بذارن با سرعت پایین دچار مشکل میشن.
تبریک می گم بابت دو ساله شدن مسافر!...
حیف شد که اونهمه آرشیو و ول کردی و اومدی اینجا
در مورد لینکا هم باید بگم یا از بد شانسیه توئه که دوستات یکی یکی وبلاگشون و رها می کنن یا از کم سعادتیه اوناست که دیگه نمی تونن بازدید از وبلاگت داشته بودن!
یکی از همینایی که اسمش بردی واقعا مرده!آتیشش زدن و خاکسترش و به هوا پخش کردن!
اون وبلاگ رو ول نکردم و اتفاقا بخاطر همین به هم نخوردن آرشیوش هنوز هم می نویسم.فقط در طی چند روز که دچار مشکل شده بود شکلاتی شدم.چون فکر نمی کردم مسافرآسمان دوباره مشکلش حل بشه.
تا حالا کامنتهایی رو که اینجا گذاشته بودم٬ولی فکر نمیکردم انقدر کم کامنتیده باشم.
البته اینا ماله اون زمانیه که مسافر ۶ ماه به ۶ ماه اپ میکرد.
آره خب.منم نوشتم که توی دومین سال مسافر باهاتون آشنا شدم که دقیقا سال کنکورم بود و تعداد آپ هام خیلی کم بود.احتمالا اگه میانگین زمانی یا تعداد پست ها رو درنظر میگرفتم اول می شدی.
باورت می شه من دیگه به اون وبلاگت سر نزدم؟ همش می امدم اینجا...حالا که دوباره رفتم تو اون وبلاگت دیدم نه اونهمه آرشیو و ول نکردی
خوب شد...خوش به حالت...خب چرا دیگه این و به روز می کنی!اون وبلاگت و که داری اونم با سابقه بالا!...
کاش منم می تونستم تو وبلاگ قبلیم بنویسم...
قسمت آخر داستان و به روز کردم
راستش بعد از اون همه حرفایی که به همه زدم واسه عوض شدن وبلاگم دیگه روم نمیشه دوباره برگردم اونجا.شاید فکر کنن دارم مسخره بازی در میارم.
اکثرا هم از این قالب و وبلاگ بیشتر استقبال کردن.خودم هم شکلات رو دوست دارم و همچنین مسافرآسمان رو.فعلا در تعلیقم دیگه.
واسا ببینم چه چرت پرتی راجع به من گفتی؟
ایشالا بلاگ خودت بترکه. چشم حسود کور من که دارم مرتب آپ می کنم. درضمن من دیوونه خونه ی پردیس نیستم من دیوونه خونه ی خودممممممممممممممممممممممم..
بعدشم
من عاشق استاد ادبیاتمم هنوز..
در هر صورت یه مدتی ترکیده بودی.سندش هم موجوده.
اون سال اول هم پردیس بودی واسه همین نوشتم.